جدول جو
جدول جو

معنی زبل الخفاش - جستجوی لغت در جدول جو

زبل الخفاش
(زِ لُلْ خُفْ فا)
سرگین شب پره چون بر قوبا طلا کنند سود دهد. (اختیارات بدیعی). جهه قوبا و بیاض چشم. (تحفه). بسیار گرم و خشک تا چهارم و اکتحال آن جهت رفع بیاض، و طلای آن جهت رفع قوبا. (مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زِ لُلْ خَطْ طا)
سرگین پرستوگ. ابوعلی بن سینا در قانون آرد: زبل خطاف اثری شگرف در بهبود سپیدی چشم دارد و من خود آمیختۀ آن را با عسل آزموده ام. زبل تمساح، و ورل نیز همین خاصیت دارند. (مفردات قانون چ 1593م. ج 2 ص 170). مؤلف اختیارات بدیعی آرد: چون با زهرۀ گاو بسرشند و بر موی سیاه طلا کنند بهنگام سفید شود. (اختیارات بدیعی ذیل خطاف). مؤلف مخزن الادویه آرد: سرگین آن بغایت جالی وجهت نیکویی رنگ رخسار و رفع بهق و آثار جلد و با زهرۀ گاو جهت سفید کردن موی سیاه، مجرب داشته اند. دارویی عجیب است برای رفع سفیدی ها. (از بحر الجواهر)
لغت نامه دهخدا
(زِ لُلْ)
خرء الفاء. سرگین موش. بیرونی آرد: سرگین موش داءالثعلب را سود دارد و اگر او را بسوزانند و در علت داء الثعلب بکار برند منفعت کند و اگر از فرو سو حقنه کنند طبع را نرم کند. (ترجمه صیدنه). مؤلف اختیارات بدیعی آرد: سرگین موش گرم بود و بر داءالثعلب طلا کردن سود دهد خاصه چون با سرکه بود و اگر با کندر و شراب بیاشامند سنگ گرده بریزاند و اگر از وی شیاف سازند و کودکان بخود برگیرند شکم براند و چون بیزند و در آب آن نشینند، عسرالبول را نافع بود و اگر در چشم کنند سفیدی ببرد و مژه برویاند و رطوبت قرنیه پاک کند. رجوع به مفردات قانون ابن سینا ج 1: زبل شود
لغت نامه دهخدا